مایکل جکسون Emjj7



محصول مشترک جدید بنیاد و سونی به مناسبت جشن الماس (رویداد شصتمین سالروز تولد مایکل جکسون)


شرکت موسیقی سونی با همکاری بنیاد مایکل جکسون قرار است به مناسبت شصتمین تولد مایکل جکسون بیشتر آلبوم‌های او را به صورت صفحه‌های گرامافون با چاپ طرح جلد آلبوم‌ها بر روی آنها با قیمت ۱۷۵ دلار آمریکا منتشر کنند.


این صفحات واینیل به صورت یک مجموعه داخل جعبه‌ای لوکس ارائه می‌شود. اما نکته قابل توجه این است که آلبوم Blood On The Dance Floor در این مجموعه به چشم نمی‌خورد.


همچنین دیسک‌های مصوّر آلبوم‌ها به‌صورت جدا نیز بر روی وبسایت رسمی مایکل جکسون برای فروش قرار گرفته‌اند.

===========

به نقل از انجمن حامیان مایکل جکسون


دروغ تکراری دکتر مریض موری

دروغ پزشک (قاتل) مایکل جکسون درباره عقیم‌سازی شیمیایی مایکل در کودکی چیز جدیدی نیست»


(قسمت اول)

 
کانرد موری، پزشکی که در مرگ مایکل جکسون در سال ۲۰۰۹ گناهکار شناخته و زندانی شد، پس از مرگ جو جکسون، در ویدئوی مصاحبه ۶۹ ثانیه‌ای سایت Blast، او را بدترین پدر برای فرزندانش در طول تاریخ» نامید. موری ادعا کرد که مایکل به او گفته است که در کودکی از دست پدرش رنج‌های بسیاری را تحمل کرده است.»
 
موری ۶۵ ساله، در این ویدیوی شوکه‌کننده، از بزرگ خاندان جکسون به شدت انتقاد کرد و مدعی شد که او مایکل را با استفاده از مواد شیمیایی، یعنی با تزریق هورمون عقیم کرد تا صدای زیر او را حفظ کند.» او در ادامه گفت: من برای مرگ این مرد بی‌رحم و شیطان‌صفت، جو جکسون، حتی یک قطره اشک هم نمی‌ریزم. می‌گویند فقط انسان‌های نیک جوان‌مرگ می‌شوند. امیدوارم جو جکسون در جهنم به رستگاری برسد.»
او همچنین به طرز مضحکی ادعا کرد که خیلی خوب از مایکل جکسون مراقبت کرده بوده است!
 
این اظهارات موری تنها تکرار ادعاهایش در کتاب This Is It! اسرار زندگی دکتر کانرد موری و مایکل جکسون» است که در سال ۲۰۱۶ چاپ شد. او در این کتاب جو را به این متهم کرد که به مایکل در سن دوازده سالگی به اجبار هورمون تزریق کرده است تا هم جوش‌های او را درمان کند و هم مانع تغییر صدایش شود.
 
این اظهارنظر بی‌پایه و اساس و وقیحانه خشم پاریس و پرینس جکسون را برافروخت.
 
دو فرزند ارشد مایکل تصویری کاملاً متفاوت از جوزف، پدربزرگشان، مدیر برنامه‌های پدرشان و پدر ۱۱ فرزند را به جهان معرفی کرده‌اند. پرینس ۲۱ ساله، یکی از عکس‌های خانوادگی‌شان را در صفحه اینستاگرام خود به اشتراک گذاشت و زیر آن نوشت: تو به من یاد دادی که به اسم جکسون و به معنای واقعی آن افتخار کنم، تو به من یاد دادی که در برابر سختی‌ها ازخودگذشتگی نشان بدهم، و از همه مهمتر قدرت و شهامت را به من نشان دادی.»
 
نیازی به گفتن نیست که خاندان جکسون به راحتی از کنار این اظهارات موری نخواهند گذشت! بنا به گزارش یکی از منابع، آنها با وکیلانشان تماس گرفته‌اند و قصد دارند هر کاری را که لازم است انجام دهند تا کانرد موری را ساکت کنند. پاریس سر هر مسئله‌ای خیلی عصبانی می‌شود و مرگ جوزف برایش بسیار دردناک بوده است و نمی‌تواند باور کند که مردم چطور می‌توانند درست بعد از مرگ او کمر به نابودی‌اش ببندند.» این منبع مطلع همچنین افزود: همه می‌دانند که مایکل مشکلات زیادی با پدرش داشت. همگی آنها با جو مشکل داشتند. اما اگر به خاطر جو نبود آنها هیچ‌وقت این زندگی مرفهی که امروز از آن برخوردارند را نداشتند.»
 
جوزف جکسون، که چندی پیش در سن ۸۹ سالگی بر اثر سرطان درگذشت، در ۲۵ ژوئن ۲۰۱۰ علیه موری اقامه دعوی کرد چراکه معتقد بود پسرش مرگی غیرعادلانه داشته است، هر چند نتوانست ادعای خود را ثابت کند و در ۱۵ آگوست ۲۰۱۲ دعوی خود را کنار گذاشت. اما طی اقامه دعوی دیگری از سوی سه فرزند مایکل جکسون و مادرش در ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۰ علیه شرکت AEG، در ۷ نوامبر ۲۰۱۱، کانرد موری گناهکار شناخته شد و به جرم قتل غیرعمد به چهار سال زندان محکوم شد (که البته بعد از گذراندن ۲ سال در زندان بخشودگی گرفت). پس از اعلام حکم و پایان جلسه دادگاه، جو جکسون به گزارشگران تنها یک کلمه گفت: عدالت.»
 
شایان ذکر است، پزشک دیگری نیز در سال ۲۰۱۱ این اتهام بی‌اساس را به جوزف جکسون وارد کرده بود. الن برانشارو، استاد جراحی عروق بیمارستان دانشگاه تیمون در مارسی فرانسه، در کتابی با عنوان مایکل جکسون: راز یک صدا» ادعا کرد که این خواننده در سن دوازده سالگی با استفاده از هورمون ضدمردانه ساختگی سیپروترون به طور شیمیایی عقیم شده بود. او به عنوان مدرک ادعای خود به این اشاره کرد که مایکل در کودکی از مشکل جوش زدن رنج می‌برد و سیپروترون مؤثرترین درمان به نظر می‌رسد. او در این کتاب توضیح داد: این دارو جلوی بلوغ را می‌گیرد و صدا نمی‌تواند بالغ شود.» و افزود: مایکل جکسون هیچ‌گاه خواندن را متوقف نکرد.»

========================

(قسمت دوم)

درست است، مایکل هیچ‌گاه خواندن را متوقف نکرد، حتی در دوران نوجوانی. اما تغییر صدای او در این دوران به طور طبیعی کاملاً محسوس است و هیچ نشانی از بلوغ زودرس یا دیررس در او دیده نمی‌شود. مایکل جکسون نیز همچون همسالان خود سیر رشد طبیعی خود را داشت. از طرفی کسانی که مایکل را از نزدیک می‌شناختند می‌دانستند که او صدای بم‌تری دارد ولی به توصیه استادان پرورش صدایش در موتاون زمانی که به سن بلوغ رسیده بود همیشه با صدای زیر و آهسته حرف می‌زد تا همچنان بتواند نت‌های بالا در آهنگ‌های جکسون فایو را به خوبی بخواند و در کل از تارهای صوتی و صدای خود به خوبی محافظت کند. همچنین بعدها به توصیه سِت ریگز، استاد پرورش صدایش از دهه هشتاد به بعد، او این رویه را حفظ کرد. لاتویا جکسون (نوه‌ی عموی مایکل) نیز در مصاحبه‌ای گفته بود که مایکل در اصل صدای بم‌تری از آنچه که معمولاً می‌شنیدید داشت.

همچنین مایکل در دوازده سالگی هنوز بسیار کودک بود و با سن بلوغ بسیار فاصله داشت و هیچ نشانه‌ای از جوش‌های دوران بلوغ در صورتش پدیدار نشده بود. این عارضه طبیعی برای او نیز همچون بسیاری از پسران نوجوان از سن ۱۶ سالگی آغاز شد که در عکس‌های آن دوران مشهود است. او و برای درمان این مشکل از روش‌های معمول تخلیه و لایه‌برداری سطحی پوست استفاده می‌کرد و از اواخر دهه هشتاد دکتر آرنولد کلِین با استفاده از روش‌های مختلف از تخلیه و جراحی آکنه گرفته تا تزریق‌های کورتیتروئید و تجویز رتینوئید سعی کرد این مشکل او را به طور کامل برطرف و اِسکارهای او را درمان کند.

اما عقیم‌سازی شیمیایی چیست؟
این شیوه از عقیم‌سازی از طریق داروهای کم‌کننده میل جنسی، به منظور کاهش شهوت و اعمال جنسی، درمان سرطان یا برخی مشکلات دیگر صورت می‌گیرد. برخلاف عقیم‌سازی از طریق جراحی که در آن غدد جنسی برداشته می‌شوند، در عقیم‌سازی شیمیایی هیچ عضوی از بدن حذف نمی‌شود و فرد به طور کامل عقیم نمی‌شود. همچنین اصلاً تغییر صدای مردان در لیست عوارض عقیم‌سازی شیمیایی وجود ندارد. در صورت قطع این درمان نیز توانایی جنسی به فرد بازمی‌گردد، هرچند عوارض آن، نظیر کاهش تراکم استخوان و چاقی، تقریباً برای همیشه در فرد باقی می‌ماند که منجر به بیماری‌های قلبی‌عروقی و پوکی استخوان می‌شود. گاینکومستیا یا بزرگ شدن مردانه از عوارض دیگر عقیم‌سازی شیمیایی است.

با این توضیحات، کدام یک از این عوارض و علایم را به خاطر دارید که در سنین نوجوانی یا بعدها در مایکل دیده‌ شده باشد؟
هیچکدام.

========================

به نقل از انجمن حامیان مایکل جکسون


جو جکسون در کنار پسرش مایکل جکسون آرمید

جو جکسون طی مراسم تدفینی خصوصی در همانجایی که پسرش مایکل آرمیده به خاک سپرده شد»

جوزف جکسون، پدر خانواده موسیقی اسطوره‌ای جکسون‌ها در روز دوشنبه سوم جولای ۲۰۱۸ به خاک سپرده شد.

جوزف، که در سن ۸۹ سالگی در ۲۷ ژوئن بر اثر سرطان پانکراس درگذشت، طی مراسم تدفینی خصوصی در پارک یادبود فارست لان شهر گلندیل در کالیفرنیا در کنار مقبره پسر اسطوره‌ای‌اش مایکل به خاک سپرده شد.

فرزندان و نوه‌های جوزف، از جمله جنت و جکی جکسون، در این مراسم حضور داشتند. پس از مراسم تدفین، در مراسم ناهار، بلنکت پسر کوچک مایکل جکسون، لاتویا و کاترین نیز در میان جمع دیده شدند.

در فضای مجازی نیز یادداشت‌ها از طرف هر یک از اعضای خانواده بزرگ جکسون برای گرامیداشت جوزف سرازیر شد. پاریس جکسون، که اکنون دختری بیست ساله شده است، در پست عاشقانه‌ای به همراه عکسی از دستان خودش که دست ضعیف و رنجور پدربزرگش را در تخت بیمارستان گرفته بود، برای او در اینستاگرام نوشت: گذراندن اون چند دقیقه آخر با تو برای من همه‌چیز بود. این که تونستم قبل از خداحافظی تمام اون حرف‌هایی رو که باید بهت می‌گفتم رو بگم سعادت بزرگی بود. تمام اون لحظات با تو بودن رو تا روزی که بمیرم در خاطرم عزیز نگه می‌دارم، بخصوص آخرین لحظاتمون رو. این که تونستم دستت رو بگیرم، کنارت دراز بکشم و بغلت کنم، تمام گونه‌ها و پیشونیت رو بوسه‌بارون کنم، برای من خیلی بیشتر از چیزی که فکرش رو بکنی ارزش داشت. نقل کردن نصیحت‌هایی که وقتی بچه بودم بهم می‌گفتی و دیدن برق تو چشمات، گفتن خاطراتی که بابام از تو برام تعریف می‌کرد، جوکی که بهت گفتم و برای آخرین بار صدای خنده‌ت رو شنیدم. قلبم از دونستن اینکه اونطور از هم جدا شدیم سرشار (از انرژیه).» او در ادامه این پست بلندش نوشت: هیچ کدوم از ما اگه به خاطر تو نبود اصلاً به اینجایی که الان هستیم نمی‌رسیدیم. تو قوی‌ترین مردی هستی که می‌شناسم. کارهایی که تو در زندگیت کردی در تاریخ باقی خواهد موند، و همینطور خودت، به عنوان یکی از بزرگترین پدرسالارهایی که تا بحال زیسته.»

همچنین خانواده جکسون در خطاب به مردم در بیانیه‌ای نوشتند: ما از شما به خاطر تمام حمایت‌هایی که به ما در غم از دست دادن بزرگ خاندانمان نشان می‌دهید تشکر می‌کنیم. ما عزادار پدرمان هستیم و زندگی مردی را گرامی می‌داریم که فداکاری‌های زیادی کرد تا زندگی و موفقیتی را که امروز از آن برخورداریم به ما ببخشد. از همگی شما سپاسگزاریم که در طول این مدت به حریم خصوصی ما احترام می‌گذارید.»

اندی مددیان، خواننده ایرانی، نیز در این مراسم حضور داشت.


خیلی کوتاه درباره اوایل زندگی جوزف جکسون:
جوزف والتر جکسون در روز ۲۶ جولای ۱۹۲۸ در شهر فانتین هیل ایالت آرکانزاس به دنیا آمد. پدرش ساموئل جکسون (۱۸۹۳-۱۹۹۲) استاد دانشگاه و مادرش کریستال لی کینگ (۱۹۰۷-۱۹۹۷) بود. جوزف در بین پنج فرزند خانواده بزرگترین بود و تبار آفریقایی و آمریکایی بومی (سرخ‌پوستی) داشت. جوزف پدری بسیار مستبد و سختگیر داشت و همانطور که خود در کتاب خاطراتش نوشته کودکی تنها بود که اندک دوستانی» داشت. در دوازده سالگی پدر و مادرش از هم طلاق گرفتند. مادرش به همراه برادران و خواهرش به شیکاگوی شرقی در ایندیانا رفت و او به همراه پدرش به اوکلند در کالیفرنیا رفت و تا هجده سالگی به همراه پدرش در آنجا زندگی کرد. بعد از ازدواج مجدد پدرش به شیکاگوی شرقی رفت تا و برادران و خواهرش زندگی کند. او در کارخانه فولاد اینلند مشغول به کار شد و دبیرستان را رها کرد. او در آن زمان همچنین به دنبال آرزوی بوکسور حرفه‌ای شدن رفت و به موفقیت‌هایی نیز رسید. در همان زمان کاترین هفده ساله را دید. اما ابتدا با زن دیگری ازدواج کرد و به یک سال نکشید که از هم جدا شدند و بعد از آن با کاترین دوست شد و در ۵نوامبر۱۹۴۹ با هم ازدواج کردند و در ژانویه۱۹۵۰ خانه دوخوابه کوچکی را در خیابان ۲۳۰۰جکسون» نزدیک شیکاگوی شرقی در شهر گری ایالت ایندیانا خریدند و این آغاز زندگی پربار آن دو شد. جوزف برای حمایت از خانواده امید و آرزویش برای بوکسور شدن را رها کرد و در همان کارخانه فولادسازی به عنوان راننده جرثقیل تمام وقت مشغول به کار شد. اما حقوق او کفاف خانواده بزرگش را نمی‌داد و به همین خاطر شغل دوم تمام‌وقت دیگری را در یک کارخانه ریخته‌گری در شیکاگوی شرقی شروع کرد. کاترین هم در همین اثنا با کار نیمه‌وقت در فروشگاه سیرز گری در تأمین مخارج زندگی کمک می‌کرد و به رشد و تربیت ۹فرزندشان رسیدگی می‌کرد. در طول این مدت جوزف که به موسیقی نیز بسیار علاقمند بود و گیتار می‌زد برای مدتی کوتاه با گروهی به اسم فا در کافه‌ها اجرا می‌کرد. تا اینکه در اوایل دهه۶۰ به استعداد پسرانش در موسیقی پی برد و این آغاز رویایی بود که جوزف و تمام افراد خانواده جکسون با سختکوشی وصف‌ناشدنی آن را برآورده ساختند.

================

به نقل از انجمن حامیان مایکل جکسون


 چند روز پیش در مستندی به نام محرمانه کولا» که از شبکه افق پخش شد، قسمتی از آهنگی که مایکل جکسون برای تبلیغ پپسی خوانده بود را همراه با زیرنویس فارسی پخش کردند.
================


دریافت
مدت زمان: 59 ثانیه

============
انجمن  حامیان مایکل جکسون


مایکل جکسون و فردی مرکوری(خواننده گروه کوئین)

خط زمان
پنج‌شنبه ۵ جولای ۱۹۸۴

تک‌آهنگ State of Shock از آلبوم ویکتوری گروه جکسونز منتشر شد.

مایکل متن این آهنگ را به همراه گیتاریست رندی هانسن نوشت، اما آهنگسازی و تهیه و تنظیم آن را خودش انجام داد.

او از آنجا که در آن زمان (۸۳-۱۹۸۱) با مرکوری روی ضبط چند آهنگ کار کرده بود، مثلاً آهنگ منتشرنشده Victory که همنام آلبوم گروه جکسونز بود و آهنگ There Must Be More to Life Than This برای آلبوم Mr. Bad Guy فردی مرکوری، در ابتدا قصد داشت این آهنگ را با همخوانی فرِدی مرکوری ضبط کند و حتی آن را برای آلبوم تریلر پیشنهاد داده بود. اما به خاطر برنامه‌های زمانی متفاوت مرکوری ضبط آن ناتمام ماند و در آخر آن را با میک جگر، خواننده گروه معروف رولینگ‌استونز، و برادران خودش خواند.

این تک‌آهنگ در آمریکا بسیار موفق بود و تا رتبه ۳ جدول ۱۰۰ آهنگ برتر بیلبورد بالا آمد و در جدول بهترین تک‌آهنگ‌های انگلستان به رتبه ۱۴ رسید.

در سال ۲۰۰۲ نسخه اولیه‌ای از این آهنگ با همخوانی جکسون و مرکوری در اینترنت نشر یافت.

کریستوفر اندرسن در کتابش با عنوان مایکل جکسون: غیرمجاز» درباره این آهنگ توضیح داده و در مورد میک جگر نوشته است: خواننده اصلی گروه رولینگ‌استونز به دیده حسرت به موفقیت خارق‌العاده تریلر نگاه می‌کرد. او به عنوان یک هنرمند به کار مایکل جکسون احترام می‌گذاشت.» و در ادامه افزود که آرتور کالینز، رئیس وقت شرکت رولینگ‌استونز رکوردز می‌گفت: مایکل جکسون تمام فکر میک را به خود مشغول کرده بود. او می‌خواست از تمام جزئیات زندگی مایکل سر دربیاورد، درباره قراردادهایش با کمپانی کلمبیا، درباره فروش تک‌آهنگ‌های تریلر.».

آهنگ State of Shock آخرین آهنگ برادران جکسون بود که در شمار ۱۰ آهنگ برتر جدول بیلبورد قرار گرفت و موفق به کسب صفحه طلا شد.

============================

به نقل از انجمن حامیان مایکل جکسون


مصاحبه هریسون فانک

مصاحبه هریسون فانک، عکاس شخصی مایکل جکسون، با رومه گاردین (۲۰ ژوئن ۲۰۱۸)


(قسمت اول)

هریسون فانک دهه‌های پرشور و پرماجرایی را به ثبت تصاویر زندگی خارق‌العاده این اسطوره پاپ گذراند. او در مصاحبه با رومه گاردین داستان پشت عکس‌های مورد علاقه‌اش از مایکل جکسون، از ملاقاتش با ماندلا و در آغوش گرفتن او تا زدن کرم پودر به صورتش در پشت‌صحنه یکی از کنسرت‌ها، را تعریف کرد.

هریسون گفت: من و مایکل زبان خودمان را داشتیم. کلمه رمزمان همیشه یک چیز بود. او از من می‌پرسید: هریسون، می‌تونی جادو کنی؟ و هیچ‌چیز کمتر از آن قابل قبول نبود.» فانک تنها عکاسی بود که بیشتر از هر شخص دیگری به مایکل نزدیک شد. او از اواخر دهه ۱۹۷۰ تا زمان مرگش در ژوئن ۲۰۰۹ با مایکل کار کرد و شاهد تمام تغییرات او بود، از زمانی که به یک ستاره مبدل گشت تا زمانی که مشهورترین فرد روی کره زمین شد، و تمام آنها را ثبت کرد.

مایکل جکسون که تحت تأثیر هنرمندی و همه‌فن‌حریفی فانک شده بود در سال ۱۹۸۴ او را به عنوان عکاس رسمی خود برای تور ویکتوری استخدام کرد. فانک گفت که فوراً متوجه خیل عظیم رسانه‌هایی شد که دور مایکل حلقه زدند. افراد روپرت مورداک به من زنگ زدند و واقعاً از من التماس می‌کردند که مخفیانه عکسی از تمرینات مایکل را به آنها بدهم. من این موضوع را به مایکل گفتم و با هم به آن خندیدیم. اما اینکه من واقعیت را به او گفتم باعث شد اعتمادی بین ما شکل بگیرد.»

در نتیجه، در طول تور ویکتوری، به فانک اجازه داده شد که به مایکل دسترسی بی‌سابقه‌ای داشته باشد. یکی از خصوصی‌ترین عکس‌هایی که فانک گرفته است، مایکل را در حال گریم کردن نشان می‌دهد، کاری که او بسیار به آن افتخار می‌کرد (به اینکه خودش به تنهایی می‌توانست این کار را انجام دهد و به گریمور احتیاجی نداشت). فانک گفت: او و جرمین خیلی دوست داشتند که گریمشان را خودشان انجام دهند.» و در ادامه توضیح داد: مایکل به تدریج به ظاهر خود بیشتر و بیشتر اهمیت می‌داد و مصمم بود تحت تأثیر استادان بزرگی همچون جین کلی، فرد استر و جیمز براون ظاهر آراسته و زیباتری داشته باشد.»

در یکی از عکس‌های مورد علاقه فانک از مایکل که آن را در دهه ۹۰ ثبت کرد، مایکل جکسون را می‌بینیم که بازوان خود را به شکلی تقریباً مسیح‌گونه به دو سو باز کرده است. فانک گفت: مردم می‌گویند مایکل عقده‌ی مسیح بودن داشت. اما این حرف مرا به شدت عصبانی می‌کند، چون به هیچ‌وجه حقیقت نداشت. من برای گرفتن این عکس یک دلیل کاربردی داشتم. مایکل دستان بسیار بزرگی داشت و من می‌خواستم بیشترین استفاده را از آنها داشته باشم زیرا بسیار گویا بودند، و شیوه خوبی برای او بود که بتواند دنیا را در آغوش بگیرد. روی آن صحنه، تمام وجود او معطوف به التیام بخشیدن دنیا بود، بنابراین آن دستان بزرگ و گویا کمک بسیار مهمی به او می‌کرد تا بتواند با مردم حرف بزند.» همچنین افزود: او هنگام صحبت کردن جوری از دستانش استفاده می‌کرد که فکر می‌کردی یک ایتالیایی است!»

در یکی دیگر از عکس‌های فانک مایکل را می‌بینیم که کتابی را جلوی صورت خود گرفته است. این یک عکس بسیار شخصی است که به منظور استفاده در یکی از تبلیغات دایرة‌المعارف کتاب جهان» گرفته شد که قرار بود در بین مدارس آمریکا توزیع شود. کارگردان هنری به من اختیار تام داد تا هر کاری می‌خواهم انجام دهم، پس من هم واقعاً تصمیم گرفتم با کم کردن محدودیت‌هایم هرآنچه را که می‌خواستم امکان‌پذیر سازم. چشمان مایکل متمایزکننده‌ترین ویژگی او بود که خیلی بیشتر از پاهایش معرف او بودند. می‌دانستم که با متمرکز کردن لنزم روی چشمان او می‌توانم روح او را ثبت کنم و این دقیقاً همان چیزی است که در این عکس اتفاق افتاد.»

اما آیا مایکل واقعاً از روی خجالت صورتش را پوشاند؟ شاید. اما خجالتی بودن و درون‌گرایی مایکل هرگز مانع توانایی او برای کار با من به عنوان یک عکاس نشد. مایکل می‌دانست که به لحاظ هنری دقیقاً چه می‌خواست، حتی شاید تا دو سال آخر عمرش، زمانی که افراد نادرستی او را احاطه کرده بودند، طوری که اصلاً فکرش را هم نمی‌کرد.»

فانک قرار بود از تور This Is It هم عکاسی کند. جکسون آماده بود که تمام ۵۰ کنسرت را پشت سر هم در سالن O2 Arena در لندن اجرا کند. اما، ۲۰ روز پیش از اولین شب، او بر اثر ایست قلبی ناشی از مسمومیت با داروی بیهوشی درگذشت. فانک گفت: به همان اندازه که دوست ندارم راجع به این پایان حرف بزنم، می‌خواهم بگویم که او توسط افرادی نابود شد که فقط به دنبال منافع مالی خودشان بودند. می‌توانم به شما بگویم که بخش بزرگی از برنامه‌های او برای بعد از تور This Is It انجام کارهای خیریه و استفاده از تأثیر و نفوذ خود برای بهتر کردن اوضاع بشریت بود.»


======================

(قسمت دوم)

در سال ۲۰۰۳، به مایکل جکسون اتهام کودک‌آزاری زدند، اما بعداً در ۱۳ ژوئن ۲۰۰۵ تبرئه شد. این خاطره هنوز موجب خشم فانک می‌شود. او در این خصوص گفت: تمام آن اتهامات و بدبختی‌هایی که کشید. اجازه بدهید این را از شما بپرسم: بهترین راه برای تخریب کسی که قصد دارد تغییرات مثبت عظیمی در وضعیت کودکان جهان ایجاد کند، جز بی‌اعتبار ساختن او در همین زمینه چه می‌تواند باشد؟»

شاید بتوان آگاهی مایکل از قدرت عکاسی را در اوایل دهه ۱۹۹۰ بهتر از هر زمان دیگری دید. در آن زمان، او روزی با الیزابت تیلور و نلسون ماندلا، که به تازگی از زندان رهایی یافته بود، دیدار داشت و از فانک خواست که از آنها عکس بگیرد. فانک گرفتن این عکس را، که در آن مایکل و الیزابت و نلسون ماندلا به طور سرایت‌کننده‌ای لبخند می‌زنند، به یاد ماندنی‌ترین اتفاق حرفه‌اش می‌داند.

فانک گفت: ماندلا از دیدن مایکل بسیار هیجان‌زده بود. او به همراه تمام افراد خانواده‌اش آمده بود. مدیران روابط عمومی به من گفتند که برای عکاسی خیلی وقت ندارم، اما مایکل همه آنها را بیرون انداخت و اجازه داد که من با خیال راحت از آنها عکس بگیرم. نمی‌خواستم عکس بی‌حالی از آنها بگیرم، به همین خاطر به آنها پیشنهاد دادم که روی پشت هم بپرند یا همدیگر را بغل کنند. لیز تیلور به من گفت: هریسون، تو که می‌دانی من کمردرد دارم! و نلسون گفت که خیلی پیر است و به شوخی گفت که در عوض می‌خواهد پاهایش را بالا بگذارد. من هم سعی کردم آن لذت آن لحظات شگفت‌انگیز را ثبت کنم.»

فانک سپس آنها را دید که به اتاق جلسه رفتند تا درباره نقشه‌هایشان برای براندازی آپارتاید، بهبود حقوق ن، رسیدگی به بحران ایدز و جرم و جنایت در آفریقا بحث کنند. او ادعا کرد که جکسون به خوبی آگاه بود که آن عکس چطور می‌توانست به تلاش ماندلا برای به دست آوردن ریاست‌جمهوری آفریقای جنوبی کمک کند.

این عکس تقریباً در ۴۰۰ رومه چاپ شد. حقیقتاً عکس قدرتمندی بود. سال بعد، مایکل برای فیلمبرداری ویدئوی They Don’t Care About Us به آفریقا رفت. او برای نلسون حاضر بود هر کاری بکند. مایکل و لیز برای کمپین ریاست‌جمهوری او کمک‌های بسیار سخاوتمندانه‌ای کردند. من معتقدم او و نلسون دوستان خوبی برای هم بودند، و مایکل همچون ماندلایی در عرصه موسیقی بود، از این نظر که او نیز موانع زیادی را از میان برداشت. به یاد داشته باشید، مایکل یکی از اولین سوپراستارهای سیاهپوست در جهان بود.»

اما وجهه‌ی مایکل جکسون به طور چشمگیری شروع به تغییر کرد. برخی منتقدین به او این اتهام را زدند که او از سیاه بودن خودش شرم دارد و اعتیاد خطرناکی به جراحی پلاستیک پیدا کرده است. با این حال، فانک پافشاری کرد که مایکل در واقع قربانی کمپین بی‌رحمانه» رسانه‌ها بود و از بیماری ویتیلایگو که مخرب رنگدانه‌های پوست بود رنج می‌برد (ادعایی که دکتر کریستوفر راجرز، پزشک مسئول کالبدشکافی جکسون آن را تأیید کرده است). فانک گفت: تمام آن گزارش‌ها یک مشت چرندیات بود. او نمی‌خواست خودش را سفید کند یا از این مشکل خودش را نجات بدهد. او عمیقاً افتخار می‌کرد که یک سیاهپوست است. مایکل از نوعی بیماری پوستی رنج می‌برد، که ظاهرش را تغییر داد، و من به عنوان عکاسش باید از عهده چنین مشکلی برمی‌آمدم و نورپردازی او را متناسب می‌کردم. به نظرم مشکل این بود که مایکل به‌شدت می‌خواست که پوستش یکدست دیده شود. من آن موقع فتوشاپ نداشتم، بنابراین خودم صورت مایکل را با نور روشن می‌کردم و برای اینکه او را در بهترین حالتش نشان دهم تکنیک‌های خاصی داشتم.»


======================


(قسمت سوم)

فانک، که ظاهراً از مایکل منبع بی‌پایانی از داستان دارد، با صدایی ملایم و با لهجه نیویورکی حرف می‌زند. او با هیجان یکی از خاطراتش را به یاد می‌آورد که روزی در دیزنی‌لند با مایکل ۹ بار پشت سر هم سوار ترن هوایی Space Mountain شدند. مایکل سعی داشت فانک را راضی کند که برای بار دهم سوار شوند اما فانک دیگر حالت تهوع گرفته بود و احساس می‌کرد پاهایش مثل ژله سست شده بودند. آنها در زمین بازی نورلند جکسون هم اغلب سوار کشتی وایکینگ‌ها می‌شدند.

فانک گفت: من روبروی مایکل نشسته بودم و با دوربینم از او عکس می‌گرفتم، که او همان موقع به مأمور کنترل وسیله بازی گفت آن را تندتر و تندترش کند. من جیغ‌ن به مایکل گفتم که دارد کاری می‌کند که دوربینم را از دست بدهم و او هم جیغ‌ن جواب داد که، من هم نمی‌خوام کلوچه‌هام رو از دست بدم!» او در جیب پیراهنش کلوچه گذاشته بود.

اما، با وجود تمام خوشی‌هایی که آنها با هم داشتند، بهترین خاطره‌ای که فانک از مایکل جکسون به یاد دارد خاطره‌ای تیره است. او به یاد می‌آورد که روزی با مایکل در سالن تئاترش در نورلند نشسته بودند و فیلم زندگی‌نامه‌ای What’s Love Got To Do With It (چه ربطی به عشق دارد؟) را تماشا می‌کردند، فیلمی که در سال ۱۹۹۳ بر پایه زندگی تینا ترنر ساخته شد و در آن درباره رابطه سواستفاده‌گرانه بین تینا و آیک گفته می‌شود. هنگام تماشای این فیلم مایکل گریه می‌کرد.

صحنه‌ای که در آن آیک تینا را کتک می‌زد را داشتیم می‌دیدیم که مایکل یکباره به گریه افتاد. از او پرسیدم که آیا می‌خواهد فیلم را قطع کنم اما با علامت به من نشان داد که بگذارم ادامه پیدا کند. او دستم را محکم فشرد. من در آن لحظه انسانیت او را عمیقاً احساس کردم.» فانک با خنده‌ای ادامه داد: بعد از اینکه فیلم تمام شد، از سالن بیرون رفتیم و مایکل از من خواست که با او بروم و سوار ماشین‌بازی برقی شویم و ماشین‌هایمان را به هم بکوبیم. به‌طور خیلی خطرناکی بازی کردیم و واقعاً به طرف هم حمله‌ور می‌شدیم. او مثل یک بچه‌ی بزرگ بود.»

مایکل جکسون تنها ستاره‌ای نبود که به فانک روی آورد. او از هنرمندان دیگری همچون دیوید بویی، تینا ترنر و ایمی واینهاوس نیز عکاسی کرده است. تعدادی از عکس‌های فانک از مایکل جکسون در نمایشگاه مایکل جکسون: روی دیوار» در گالری ملی پرتره لندن نیز به نمایش گذاشته شده است.

هریسون فانک، که در لس‌آنجلس کار می‌کند، بسیار خوشحال است از اینکه حرفه‌اش با عکس‌هایی که او از مایکل جکسون گرفته است شناخته شود. او گاهی در خیال خود صدای مایکل را می‌شنود که از او خواهش می‌کند که یک بار دیگر امتحان کند، صدای او را می‌شنود که می‌گوید: بیا جادو کنیم.» 


======================

به نقل از انجمن حامیان مایکل جکسون


مایکل جکسون-عشق

عشق

عشق موضوع با مزه ای برای توصیف است.

احساس کردنش بسیار ساده سخن گفتن در موردش بسیار دشوار است.

مانند یک قالب صابون در وان حمام،تا آن هنگام که زیاد نفشاریدش،آن را در دست دارید.

برخی از مردم زندگی شان را صرف یافتن عشق در خارج از وجود خود میکنند.

آنان فکر میکنند برای داشتن اش باید محکم به آن چنگ بزنند.

اما عشق مانند آن قالب صابون تر،از دست شان میلغزد.

نگاه داشتن عشق اشتباه نیست،اما باید بگیرید که آن را با ملایمت و محبت نگاه دارید.

و اجازه دهید که هر وقت میخواهد پرواز کند.

هنگامی که عشق آزاد باشد،زندگی را سرزنده،شاد و تازه میسازد.

این عصاره نیرویی است که موسیقی من،رقص من و همه چیزم را بر می انگیزد.

تا آن،هنگام که عشق در قلبم است،در همه جا هست.


مایکل جکسون-کتاب رقصاندن رویا-(ص:66)


عشق

عشق موضوع با مزه ای برای توصیف است.

احساس کردنش بسیار ساده سخن گفتن در موردش بسیار دشوار است.

مانند یک قالب صابون در وان حمام،تا آن هنگام که زیاد نفشاریدش،آن را در دست دارید.

برخی از مردم زندگی شان را صرف یافتن عشق در خارج از وجود خود میکنند.

آنان فکر میکنند برای داشتن اش باید محکم به آن چنگ بزنند.

اما عشق مانند آن قالب صابون تر،از دست شان میلغزد.

نگاه داشتن عشق اشتباه نیست،اما باید بگیرید که آن را با ملایمت و محبت نگاه دارید.

و اجازه دهید که هر وقت میخواهد پرواز کند.

هنگامی که عشق آزاد باشد،زندگی را سرزنده،شاد و تازه میسازد.

این عصاره نیرویی است که موسیقی من،رقص من و همه چیزم را بر می انگیزد.

تا آن،هنگام که عشق در قلبم است،در همه جا هست.


مایکل جکسون-کتاب رقصاندن رویا-(ص:66)


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها